-
وزن 75 گرم
-
قطع رقعی
-
تعداد صفحات 64 صفحه
-
نوع جلد شومیز
گذشت و گذشت و ما هم بزرگ شدیم و رسیدیم به سنی که دیگه هر دختر و پسری باید می رفت سر خونه و زندگی خودش و یک نون خور از سفره ی ننه و باباش کم می کرد. در واقع، معمولش این بود که خواستگارا پاشنه ی در خونه ی ما رو از جا در بیارن و بابات اینا هم، به واسطه ی سابقه ی خوب خاندان غیاثی نسب، برای وصلت دختر نشون کنند و جواب «نه» نشنفن.
ولی زهی خیال باطل! دریغ از یه خواستگار که در خونه ی ما رو بزنه و یه نظری به صورت من بندازه تا اگه قسمت شد و پسند کرد، من رو ببره سر همون خونه ی بخت کذایی.
رفتن به بالای صفحه
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.